طرح مسئله دخالت قدرت و عجز در ملاک
آیت الله والد در بحث دخالت قدرت و عجز در بود و نبود ملاک، میفرمودند به طور معمول، از خود خطاب امر، استفاده میشود ملاک در ظرف عجز نیز محقق است و قدرت در تحقق ملاک دخیل نیست؛ بنابراین از جمله «اقرا السوره فی صلاتک» استفاده میشود ملاکِ خواندن سوره که عبارتست از جزئیتش برای نماز، به حالت قدرت اختصاص نداشته و حالت عجز را نیز در بر میگیرد.
یکی از پرسش های مهم در بحث، آن است که آیا کسی که از قرائت سوره عاجز بوده، ملاک در حقّش ثابت است یا خیر؟ پاسخ به این پرسش، دارای آثار اصولی مهمّی است که اینک قصد پرداختن به آن را نداریم. یکی از آثار آن که در بحث ما نحن فیه آشکار میشود، آن است که، ملاک سوره آن است که جزء مرکّب است؛ اگر جزئیت سوره و ملاکِ موجبِ امر به سوره در حالت عجز نیز ثابت باشد، بدان معنا خواهد بود که مطلوب شارع، نماز با سوره است. بنابراین شخصی که عاجز است دیگر قدرت استیفای شیء دارای مصلحت را دارا نخواهد بود.
دیدگاه محقق خویی: اختصاص ملاک به قادر به دلیل اختصاص خطاب امر
در نقطه مقابل، محقق خویی[1] باور دارند، ثبوت ملاک در حالت عجز، از خطاب امر قابل استفاده نیست چون خطاب امر، به قادر اختصاص دارد، در نتیجه ملاکی که بالملازمه از خطاب استفاده میشود نیز به قادر اختصاص مییابد؛ وقتی امر شامل عاجز نشد، ملاک مستفاد از امر نیز برای عاجز قابل اثبات نخواهد بود.
دیدگاه محقق نائینی: اطلاق ماده و شمول ملاک بر ظرف عجز
در اینجا بیانات اصولیان متفاوت است. برای محقق نائینی[2] به تبع مرحوم آقای سید محمد فشارکی، به مبنایی تحت عنوان اطلاق مادّه قائل هستند. این آقایان باور دارند اگر خطاب اثباتی، به قدرت مقیّد نشده باشد، هر چند هیئت امر صرفاً به قادر اختصاص دارد، ولی اطلاق مادّه اقتضا میکند ملاک موجود در ماده، مطلق باشد و ظرف عجز را نیز در بر گیرد. بدین ترتیب، اگر گفته شود «إن کنت قادراً علی السوره، فاقرا السوره فی صلاتک» از آن رو که خطاب اثباتی به حالت قدرت مقیّد شده، اطلاق از بین میرود؛ ولی اگر به شکل مطلق گفته شود «اقرا السوره فی صلاتک» اطلاق ماده اقتضا میکند ملاک موجود در آن مطلق باشد.
محصل فرمایش محقق نائینی آن است که خطاب امر، به دو جمله بازگشت میکند. برای مثال، خطاب «صلّ» دارای دو مدلول است؛ مدلول اولش آن است که «الصلاه واجبه»؛ مدلول دومش آن است که «الصلاه ذات ملاک». آن مدلولی که به حکم عقل، به ظرف قدرت مقیّد میشود، مدلول اول است نه مدلول دوم؛ بنابراین مدلول دوم مقیّد نشده، به اطلاق خود باقی میماند. بله، چنانچه در خود خطاب، قید قدرت بیان شده باشد، هر دو مدلول به ظرف قدرت مقیّد میشوند «الصلاه المقدوره علیها، واجبه» و «الصلاه المقدوره علیها، ذات ملاک».
دیدگاه آیت الله والد: کشف ملاک از تناسبات عرفی نه خود خطاب
آیت الله والد فرمایش محقق نائینی را نپذیرفته و معتقدند بین جایی که قدرت در کلام اخذ شده باشد، و جایی که قید قدرت در کلام اخذ نشده باشد، فرقی نیست. آنچه از وجود ملاک کشف میکند، تناسبات میان حکم و موضوع است که توسّط عرف ادراک میشود. ادراک عرفی چنین است که قدرت در ملاک دخالت ندارد چون در معمول موارد، عجز سبب از بین رفتن ملاک نمیشود. بله، در موارد خاصی همچون توهین و احترام، قدرت و عجز در بود و نبود ملاک دخالت دارند. برای مثال، وقتی پدری از در وارد میشود، اگر فرزندش دراز کشیده باشد و از جای برنخیزد، رفتار او توهین تلقی میشود مشروط بر آن که، قدرت داشته باشد؛ لذا اگر از ایستادن عاجز باشد، دراز کشیدنش اصلاً ملاک توهین را دارا نخواهد بود. ولی در معمول موارد، چنین نیست که عجز، سبب شود اصل ملاک از بین برود. برای مثال، در خطاب «انقذ الغریق» عرف میفهمد که ملاک انقاذ غریق مطلق است و ظرف عجز از انقاذ را نیز در بر میگیرد. به عقیده آیت الله والد، علت استفاده ملاک در ظرف عجز، خود خطاب نیست بلکه تناسبات میان حکم و موضوع است که توسط عرف ادراک میشود. تناسبات میان حکم و موضوع اقتضا میکند، انقاذ دارای ملاکی بوده است که تحریک شارع را سبب گشته است؛ به طوری که حتی اگر مکلف عاجز باشد و تحریک نسبت به وی منتفی شود، اصل ملاک عامّ بوده و حالت عجز را نیز شامل میشود.
به سخن دیگر، وجود ملاک در ظرف عجز، مدلول اولیه جمله نیست. یعنی مدلول مطابقی خطاب، دو جمله نیست بلکه یک جمله است و آن همان تحریک است. ولی این تحریک، به ضمیمه تناسبات عرفی میان حکم و موضوع، اثبات گر وجود ملاک به شکل مطلق است به طوری که ظرف عجز را نیز شامل میشود. البته، همانطور که اشاره شد، این ادراک عرفی، در معمول موارد تحقق دارد ولی در اموری همچون توهین و احترام، چنین ادراک عامّی وجود ندارد. همچنین باید دانست، در این نکته، بین جایی که قدرت در کلام اخذ شود و جایی که در کلام اخذ نشود، فرقی نیست.
جلسه ۲۳ مورخ ۲۵ مهر ۱۴۰۳