وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَرْوُونَ عَنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا يُتَّهَمُونَ بِالْكَذِبِ فَيَجِيءُ مِنْكُمْ خِلَافُهُ قَالَ إِنَّ الْحَدِيثَ يُنْسَخُ كَمَا يُنْسَخُ الْقُرْآنُ. (الکافی جلد1 صفحه64 - وسائل الشیعة جلد27 صفحه 108)
محقق خویی مقصود از نسخ در روایت را نسخ لغوی می دانند که بنابراین روایت دلالت بر مرجحیت احدث زمانا نمی کند.
شاگر ایشان در آراؤنا فی أصول الفقه جلد3 صفحه227 در نقد آقای خوئی می فرمایند روایت محمد بن مسلم برای دوره امام صادق علیه السلام است و در این دوره نسخ را به معنای لغوی گرفتن، خلاف ظاهر است. این کلمات ابتدا به معنای لغوی استعمال می شدند اما پس از مدتی به معنای مصطلح، نقل پیدا می کنند پس مراد، نسخ اصطلاحی و انتهاء امد حکم است. الف و لام در الحدیث هم ظهور در جنس دارد پس جنس حدیث، امد حکمش به پایان می رسد کما این که آیات قرآن امدش به پایان می رسد. در این صورت احدثیت نه به عنوان مرجح بلکه نشان دهنده به پایان رسیدن حکم در حدیث اول است.
بررسی نظر آقا تقی قمی
اولا آقای خوئی بر اساس این قرینه که به ادعای اجماع، نسخ مصطلح با حجة الوداع تمام شده، فرمودند نسخ در این روایت به معنای لغوی است. پس آقا تقی قمی نباید در جواب ایشان ظهور را مطرح کنند بلکه باید اجماع را رد کنند چرا که اجماع، قرینه بر خلاف ظهور است و باید به قرینه عمل بشود. ما هم اگر چه اجماع را نپذیرفتیم اما قبلا ذیل خطابات قانونیه بحث کردیم که از روایات به دست می آید نسخ با حجة الوداع تمام شده است. البته برایمان عجیب است که چطور آقای خوئی اجماع را پذیرفته اند.
سؤال یکی از طلاب: شما ذیل خطابات قانونیه فرمودید تشریع با حجة الوداع تمام شده نه نسخ.
پاسخ استاد: نسخ اصطلاحی همان تشریع است. بعد از حجة الوداع هر چه هست، تبیین است نه نسخ اصطلاحی.
ادامه سؤال: شما فرمودید مقیّدات و مخصِّصاتی که در زمان ائمه علیهم السلام بیان می شود، تبیین است نه تشریع. این مطلب را راجع به نسخ اصطلاحی هم بگویید یعنی تشریعش در زمان پیامبر و تبیینش در زمان ائمه علیهم السلام است.
پاسخ استاد: نسخ اصطلاحی، غیر از تدریجیت مقام بیان احکام است. تدریجیت در فعلیت هست حتی برخی احکام تدریجیت در فعلیتشان بعد از ظهور حضرت حجت است مانند قضاوت بر اساس واقع که فعلیتش بعد از ظهور خواهد بود. این که فعلیت حکمی در آینده می آید، غیر از نسخ اصطلاحی است. نسخ اصطلاحی یعنی انتهای امد حکم یعنی وقتی کعبه قبله شد، بیت المقدس دیگر هیچ مصلحتی ندارد. نه این که هر دو حکم باقی باشد و یکی فعلیتش از اینجا به بعد باشد.
ثانیا حتی در دوره امام صادق علیه السلام هم معلوم نیست که ظهور نسخ، اصطلاحی باشد. از دوره امام رضا علیه السلام است که ظهورها در معنای اصطلاحی هستند. اما دوره امام باقر و صادق علیهما السلام، دوره نقل است لذا کلماتی مانند حرام و مکروه و نسخ هم ممکن است مراد از آن ها معنای لغوی یا اصطلاحی باشد.
ثالثا اصلا مقام بیان روایت چیست؟ محمد بن مسلم از مرجحات باب تعارض سؤال می کند؟ این روایت را بگذارید کنار روایت عمر بن حنظله یا قطب راوندی. در آن دو روایت راوی می پرسد اگر دو حدیث مختلف رسید چه باید کرد و امام هم مرجح را بیان می کنند. اما محمد بن مسلم سؤالش از این است که چرا این اختلافات پدید می آید؟ امام هم در مقام بیان این است که چرا این اختلافات پدید می آید. چطور می شود که عامه به روایتی اخذ می کنند و راویان را هم متهم نمی دانند اما شیعه برعکس آن را می گوید. امام می فرمایند ما همانطور که مبین قرآن هستیم، مبین روایات نبوی هم هستیم لذا مخصصات و مقیدات را بیان می کنیم. اهل سنت چون خود را با آیات مستغنی از اهل بیت می دانند، عمومات و اطلاقاتی را می گیرند که وقتی اهل بیت خلاف آن را می گویند، کلام ایشان را معارض با قرآن می دانند.
126 بررسی سندی روایت حسن بن جهم 07 خرداد 1404.docx (109.7 کیلوبایت)