ما اصلا چنین علم اوسعی را قبول نداریم. ما یک سری روایت و یک سری فتوای فقهاء را داریم. از فتاوای فقهاء کشف می کنیم که یک سری قرائنی بوده که به دست ما نرسیده است اما این که اضافه بر آنها چیزی بوده که نتیجه را عوض می کرده، از کجا می گویید؟ صرف این که محمد بن مسلم 46.000 روایت داشته و ما به این تعداد نداریم، نتیجه اش تغییر فتوا نمی شود.
مثلا فرض کنید در زمینه آب قلیل، سیصد و خورده ای روایت داریم در حالی که ممکن است در این باب، پنج هزار روایت بوده باشد. اما کسانی که بعدا کتاب های روایی را نوشته اند، سیصد روایت را گلچین کرده اند و چون بقیه روایات تک نسخه شد، کم کم از بین رفت. شیعیان یک جا نبوده اند و کتاب سوزی ها هم یک دفعه نبوده است که همه کتابها یک دفعه از بین بروند. شیعیان در دوره قبل از کتاب سوزی ها، لا اقل در پنج مدرسه حدیثی فقهی پخش شده بودند: قم – ری – خراسان – کوفه – بغداد. زمانی که کتابخانه ری در حمله سلطان محمود غزنوی سوخت، کتاب خانه های دیگر از بین نرفته است. همچنین در زمانی که سلجوقیان کتابخانه بغداد را آتش می زنند، کتاب های دیگران هست. نکته مهم این است که پس از آن که اوضاع آرام می شد، علماء آن بلاد بر اساس کتابخانه های دیگر بلاد، کتابخانه درست می کردند. مثلا وقتی قضایای سلجوقیان آرام شد و شیخ طوسی رفت نجف، با استفاده از کتب کتابخانه های قم و خراسان و کوفه و ری، کتابخانه نجف را تأسیس کرد.
لذا اگر روایتی در کتابخانه بغداد بود و می سوخت، اگر آن روایت منشأ اثر بود فقط در این کتابخانه نبود چرا که در ری و قم و کوفه و خراسان هم فقهاء بودند. روایتی از بین می رفت که فقط در کتابخانه بغداد مثلا بود و یا مثلا چیزی که در کتابخانه خراسان بود، و شیخ طوسی پس از بازسازی کتابخانه نجف احساس نیاز به آن نکرد. لذا تک نسخه شد و در حمله مغول به کتاب خانه خراسان سوخت.
پس این که تعدادی از روایات به دست ما نرسیده، کافی نیست که علم اجمالی کبیر، منشأ اثر بشود چرا که معلوم نیست در آن اضافه، چیزی بوده باشد که فتوی را عوض کند. مثلا کافی در این موضوع، ده روایت برای ما نقل کرده اما ممکن است در واقع صد روایت بوده باشد که اگر ما آن را می داشتیم، می فهمیدیم متواتر است و بررسی سندی نمی کردیم اما الآن که ده روایت داریم، چون خبر واحد است بررسی سندی کردیم و اتفاقا شش هفت مورد را نپذیرفتیم که اگر می دانستیم متواتر است، اینها را کنار نمی گذاشتیم.
اما این هم با علم اجمالی به آراء قدماء مشکلش حل می شود چون فقهائی که قبل از کتاب سوزی ها بودند، آن روایات را داشته اند. به خصوص فقهای بغداد دوران آل بویه مانند شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی چرا که بزرگترین کتابخانه تاریخ تشیع به لحاظ تعداد منابع را داشته اند که حتی از اصحاب ائمه هم منابع بیشتری داشته اند. ما وقتی به قدماء نگاه می کنیم و می بینیم همین فتوایی که ما رسیده ایم، داده اند، پس یعنی آن روایات اثر نداشته است. در حالی که فقهاء هم مشرب های واحد نداشته اند چرا که سید مرتضی عقل گرا و شیخ طوسی نقل گرا و شیخ مفید معتدل است پس خودِ مدرسه بغداد سه جریان دارد.( درس خارج اصول، جلسه۱۱۳، ۷ خرداد۱۴۰۳)