بررسی تنافی در ظهورات
با باید دید مثلا وقتی گفته میشود «صلّ، فإن الصلاة معراج المؤمن» یا «فإنّ الصلاة نورٌ» یا «فإن الصلاة درجةٌ» با فرض آن که این تعلیلها، قرینه بر استحباب قلمداد شوند، آیا تنافی احساس میشود؟ یعنی آیا بین صیغه امر، و قرینه ای که بر ندبی بودن نماز دلالت دارد، در مرحله ظهورات تزاحم رخ میدهد یا از قبیل ورود یک ظهور بر ظهور دیگر است؟
به نظر میرسد آن گاه که صیغه امر در ندب به کار میرود و برای آن قرینه آورده میشود، هیچگونه تنافی بدوی، بین ظهورات احساس نمیشود .
تفاوت میان ماده امر و صیغه امر در محل بحث 
بدین ترتیب، بین ماده امر و صیغه امر فرق است. اگر گفته شود «امر میکنم که نماز بخوانی؛ ولی اگر نخواندی نیز گناهی مرتکب نشده ای»، یک نوع تناقض صدر و ذیل فهمیده میشود و به تاویل و تجوز نیازمند است ؛ ولی اگر از صیغه امر استفاده شود، چنین تناقض صدر و ذیلی فهمیده نمیشود. یعنی درک وجدانی انسان چنین است که ظهور «صلّ» با ظهور قرینه بر ندب، درگیر نمیشوند تا نوبت به سنجیدن ظهور اقوی و اظهر برسد. نتیجه بحث آن است که حتی اگر اندک قرینه ای بر استحباب یافت شود، اساس ظهور «صلّ» در وجوب، ویران میشود .
دلالت صیغه امر بر وجوب: اطلاقی یا وضعی؟ 
کوتاه سخن آن که، به نظر میرسد دلالت صیغه امر بر وجوب، دلالت اطلاقی است نه دلالت وضعی . موید این ادعا، کثرت استعمال صیغه امر در استحباب است. علت آن که از تعبیر موید استفاده کردیم، آن است که اگر یک لفظ را در یک معنایی وضع کنند، به طور طبیعی نباید در غالب موارد یا در بسیاری از موارد، در غیر معنای حقیقی استعمال شود. این مطلب هر چند اشکال عقلی ندارد ولی بعید است، از همین رو آن را به عنوان موید آوردیم.
این مطلب به گونه ای نیست که بتوان برای آن برهان خاصی اقامه کرد. تصور میکنم در موارد استعمال امر در استحباب، هیچ ادعاء و تاولی احساس نمیشود و این نیز نکته دیگری است که باید مد نظر قرار گیرد. اگر دلالت امر بر وجوب، بالاطلاق باشد، دلیلی که بر استحباب دلالت میکند سبب نمیشود صیغه امر در معنای مجازی استعمال شده باشد لذا هیچگونه تاولی در آن احساس نمیشود . ولی اگر دلالت امر بر وجوب، وضعی باشد، دلیلی که بر استحباب دلالت میکند، تجوز را سبب گشته، احساس ادعا و تاول را در انسان ایجاد میکند.
جمعبندی و نتیجهگیری 
در ماده امر احساس تاول و ادعا وجود دارد؛ یعنی اگر گفته شود «به تو امر میکنم نماز بخوانی، ولی اگر نخواندی گناهی مرتکب نشدی»، وجدانا احساس تاول و ادعا در آن وجود دارد؛ گویا متکلم نمازی را که واجب نیست، نازل منزله نماز واجب قرار داده و در قالب ماده امر بدان بعث نموده است؛ ولی در صیغه امر چنین تاول و ادعائی احساس نمیشود؛ یعنی اگر گفته شود «نماز بخوان، ولی اگر نماز نخواندی گناهی مرتکب نشدی»، انسان احساس نمیکند تاول و ادعایی در آن وجود دارد.
نتیجه بحث آن است که دلالت صیغه امر بر وجوب، بالاطلاق است، بر خلاف دلالت ماده امر، که بالوضع است .
جلسه ۳۰ مورخ ۶ آبان ۱۴۰۳