در متون قرآنی و روایی، این بحث مطرح است که آیا موردِ سؤال یا شأن نزولِ یک حکم، میتواند آن حکم را محدود کند یا خیر؟ پاسخ این پرسش در تفاوت میان سیاق و مورد نهفته است. در متن پیش رو، با اتکا به دیدگاههای استاد حسینینسب، به تحلیل و بررسی دقیق این دو مفهوم بنیادین پرداخته شده است.

مورد: بهانهای برای بیان یک قانون کلی
گاه راوی یک سؤال جزئی میپرسد، اما امام در پاسخ، یک قاعده کلی و عام را بیان میفرماید. در این حالت، «موردِ» سؤال، مخصصِ حکم نیست، بلکه تنها بهانهای برای طرح یک ضابطه فراگیر است.
-
مثال اول: آب حمام
روایتی را در نظر بگیرید که راوی درباره ماء الحمام میپرسد، اما امام رضا (ع) در جواب، یک فرمول کلی درباره انواع آبها بیان میکند.
-
مثال دوم: مقبوله عمر بن حنظله
در مقبوله عمر بن حنظله، راوی درباره قضاوت سؤال میپرسد، اما امام (ع) در پاسخ، کل بحث حاکمیت را مطرح میکند. بنابراین، نمیتوان گفت که حکم صادر شده، صرفاً محدود به قضاوت است.
-
مثال سوم: روایات استصحاب
در روایات استصحاب، اگرچه سؤال درباره طهارت از حدث و خبث است، اما امام (ع) قاعده کلی استصحاب را بیان میفرماید. امام به بهانه این سؤال، ضابطهای کلی به دست مخاطب میدهد، بهویژه در مواردی که مخاطب فقیه باشد و امام در مقام اعطای ضابطه به او قرار میگیرد تا فرمایش «علینا إلقاء الأصول و علیکم بالتفریع» محقق شود.
برای مثال، آیات قرآن دارای شأن نزول هستند که این شأن نزول به عنوان مورد یا مصداق خاص آیه تلقی میشود و بهعنوان بهانهای جهت اعطای ضابطه کلی مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال، مورد و شأن نزول، بی دلیل نیست؛ چون تفسیر، حداقل باید مورد خودش را شامل شود؛ اما مخصِّص نیست.
در روایت مرتبط با آب حمام، اگر راوی پرسشی درباره آب حمام مطرح کرده و خود او نیز فقیه باشد و امام (ع) در پاسخ چنین مطلبی ارائه کرده باشد، میگفتیم جری و تطبیق است و مورد مخصص نیست.
سیاق: تعیینکننده و محدودکننده معنا
گاهی اوقات، خود معصوم (ع) موضوع کلامش را ضیق میکند که به آن سیاق میگویند.
-
مثال: آیه «مالک یوم الدین»
کلمه «دین» بهتنهایی ظهور در مجموعه وسیعی از عقاید و احکام دارد؛ اما وقتی در قرآن این کلمه در کنار «مالک» و «یوم» قرار میگیرد، مجموع «مالک یوم الدین» ظهورش در روز جزاء میشود و سیاق آن را محدود میکند.
-
مثال: روایت ماء الحمام
در روایت مورد بحث چنین آمده است: «وَ مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِی قَدِ اغْتُسِلَ فِیهِ فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا یلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ». در اینجا، سیاق کلام -یعنی یک صدور بودن جملات و پشت سر هم آمدن آنها- نشان میدهد که بحث مربوط به آب حمام است. حتی تا آخر روایت نیز امام (ع) درباره آب حمام سخن میگوید.
نکته مهم: بحث ماء الحمام در این روایت، یک «قضیه حقیقیه» نیست؛ یعنی امام (ع) حتی نمیخواهد فرمول کلی درباره حمامها بدهد؛ بلکه حکم، یک قضیه خارجیه و ناظر به حمامهای خاصی است که در آن زمان وجود داشته و همه جور مردم وارد آن میشدند و آب آن را برای شفای چشمزخم استفاده میکردند. بنابراین، این حکم شامل حمامهای خصوصی و شخصی نمیشود.