تعریف کنایه در اصطلاح ادیبان و نقد آن 
در اصطلاح ادیبان[1]، کنایه بدین گونه تفسیر شده است: «استعمال لفظ و اراده لازمه معنا، با جواز اراده معنای اصلی». در این تفسیر، قید «جواز اراده معنای اصلی» گنجانده شده است تا بدینوسیله، کنایه از مجاز جدا شود؛ چون در مجاز، قرینه صارفهای وجود دارد که مانع اراده معنای اصلی است، بر خلاف کنایه که چنین قرینه صارفهای وجود ندارد لذا ممکن است معنای اصلی لفظ نیز اراده شود. برای مثال، «زید کثیر الرماد»، هر چند مفادش سخاوتمندی زید است، ولی ممکن است معنای اصلی کلام نیز در مورد زید واقعیت داشته باشد و زید واقعاً خاکسترش زیاد باشد.
ولی به نظر میرسد تفسیر اهل بلاغت از اصطلاح کنایه، تفسیر صحیحی نیست. اهل بلاغت، کنایه را از مجاز جدا کردند در حالی که به باور ما، کنایه، جز مجاز نیست.
نقد قید «جواز اراده معنای اصلی» در کنایه 
توضیح آنکه، اهل بلاغت مدعی شدند در «زید کثیر الرماد» جائز است افزون بر سخاوت زید، کثرت خاکستر نیز اراده شود. پرسش آن است که جواز اراده کثرت رماد یعنی چه؟ مقصودتان از اراده چیست؟ آیا در جایی که زید واقعاً کثرت رماد دارد، متکلم قصد افهام آن را دارد یا صرفاً کثرت رماد واقعیت دارد بی آنکه متکلم قصد افهام آن را داشته باشد؟
آنگاه که زید واقعاً کثرت رماد دارد، صرف واقعیت داشتن این مطلب، بدان معنا نیست که متکلم نیز قصد افهام آن را دارد. مقصود از اراده، اراده افهام است و صرف واقعیت داشتن، مستلزم اراده افهام نیست.
همچنین به نظر میرسد قرینه صارفهای که در کلام ادیبان مطرح شده، مانع از تحقق خارجی مدلول اصلی کلام نیست، بلکه مانع از اراده افهام مدلول اصلی کلام است. قرینه صارفه، بیانگر آن است که متکلم معنای اصلی را اراده نکرده است نه آنکه معنای اصلی واقعیت ندارد. ممکن است معنای اصلی کلام واقعیت داشته باشد و ممکن است واقعیت نداشته باشد؛ باید واقعیت داشتن مدلول اصلی را از اراده مدلول اصلی تفکیک کرد.
تفسیر دیگر از کنایه (میر سید شریف جرجانی) و تفاوت آن با مجاز 
بله، تفسیر دیگری برای کنایه مطرح شده است که کاملاً با مجاز فرق دارد. مرحوم آقای میر سید شریف جرجانی در حاشیه مطول به این تفسیر اشاره نموده است. طبق تفسیر مزبور، کنایه به معنای آن است که لفظ را در معنای حقیقی خودش به کار میبریم، به طوری که هم معنای حقیقی را افهام کنیم، و هم معنای لازمش را. طبق این تفسیر، کنایه، دارای دو اراده تصدیقی است؛ یک اراده تصدیقی به همان معنای موضوعله تعلق میگیرد و یک اراده تصدیقی نهایی نیز وجود دارد که به لازمه آن تعلق میگیرد.
مرحوم میر سید شریف در حاشیه مطول، برای کنایه مثال شخصی را مطرح میکنند که دیگران را میآزارد و به او گفته میشود: «المسلم، من سلم المسلمون من لسانه و یده». مسلمان، کسی است که مسلمانان از شرش در امان باشند؛ کنایه از آنکه تو مسلمان نیستی. در این عبارت، یک قیاس شکل دوم چیده شده است: «المسلم، من سلم المسلمون من لسانه و یده و أنت لم یسلم المسملون من لسانک و یدک، فأنت لست بمسلم». در این قیاس، کبرای «المسلم، من سلم المسلمون من لسانه و یده» را اراده کردهایم، ولی مقصود نهاییمان، افهام خود کبری نیست؛ بلکه قصد داریم با ضمیمه نمودن کبرای مذکور، به صغرایی که وقوعش در خارج معلوم است، نتیجه را به مخاطب افهام کنیم. در این گونه از کنایه، متکلم معنای اصلی کلام را اراده میکند ولی در آن متوقف نمیشود و مخاطب را به لازمه معنای مستعملفیه نیز سوق میدهد. این انتقال در نزد مخاطب بدین شکل رخ میدهد که در ذهن خودش، قیاسی را سامان میدهد و به نتیجه مورد نظر میرسد.
این در حالی است که در استعمالات مجازی، متکلم اصلاً قصد تفهیم معنای اصلی را ندارد. برای مثال، آنگاه که میگوییم «زید اسدٌ» هدفمان این نیست که مخاطب، حیوان مفترس بودن را در مورد زید تصدیق کند. پس هر چند بنابر تحقیق، در استعمالات مجازی، معنای حقیقی واژه، مراد استعمالی آن است، ولی این مراد استعمالی، مقدمه است برای تصدیق معنایی دیگر نه خود معنای اصلی.
ولی در تفسیر دوم از کنایه، متکلم قصد دارد تصدیق معنای حقیقی را در ذهن مخاطب ایجاد کند و آن را مقدمه قرار دهد برای تصدیق لازمه آن.
نتیجهگیری: کنایه، نوعی مجاز است 
کوتاهسخن آنکه، تحلیلی که ادیبان برای مثال «زید کثیر الرماد»، مطرح نموده و مدعی شدند، جواز اراده معنای اصلی وجود دارد، تحلیل صحیحی نیست. این گونه از کنایات، جز مجاز نیستند و صرف واقعیت داشتن کثرت رماد در برخی موارد، بدان معنا نیست که متکلم نیز اراده افهام آن را داشته است. بله، گاهی واقعیت نداشتن معنای اصلی، همان قرینه صارفهای است که نشان میدهد متکلم آن را اراده نکرده است. وقتی میگوییم «زید اسدٌ» قرینه صارفه چیست؟ یعنی چه چیزی سبب میشود بفهمیم، متکلم حیوان مفترس را اراده نکرده است؟ قرینه صارفه آن است که خصوصیات حیوان مفترس بر زید منطبق نمیشود. پس گاهی واقعیت نداشتن مفاد اصلی کلام خواه اصلاً ممکن نباشد و خواه ممکن باشد ولی بدانیم واقعیت ندارد، قرینه صارفه میشود بر اینکه متکلم معنای اصلی را اراده نکرده است ولی در اینجا نیز آنچه مهم است، اراده متکلم است نه واقعیت داشتن و نداشتن.
این دو بحث باید از یکدیگر تفکیک شود. قرینه صارفه، لزوماً واقعیت نداشتن نیست. مثلاً یکی از قرائن صارفهای که در سخنان اندیشمندان ذکر شده، مربوط به موارد عموم مجاز است. در سخنان اندیشمندان اصطلاحی وجود دارد تحت عنوان «عموم مجاز». مقصود از این اصطلاح آن است که لفظ را در جامع بین معنای حقیقی و مجازی به کار ببریم. برای مثال، «أسد» هم به معنای حیوان مفترس به کار میرود و هم به معنای شخص شجاع. اگر بتوانیم بین حیوان مفترس و شخص شجاع، جامع در نظر بگیریم، وقتی لفظ را در جامع به کار بردیم، دیگر آن را در معنای حقیقیاش به کار نبردهایم هر چند در موردش آن معنای حقیقی نیز وجود دارد.
شبیه این مطلب در اسماء اعلام است. عَلَم چیزی شبیه مشترک لفظی است چون بر اشخاص متعددی قابل تطبیق است. برای مثال لفظ «محمد» عَلَم است و بر افراد زیادی قابل تطبیق است. موضوعله این علم، اشخاص خاصی هستند لذا وقتی این نام، بر چند نفر نهاده شده، مشترک لفظی میشود.
آنگاه که میگوییم «محمدون» مقصودمان «المسمون باسم محمد» است. حال اگر «محمد» را مجازاً در معنای دیگری به کار ببریم و مقصودمان از «محمدون»، «الذین یطلقون علیهم لفظ محمد حقیقةً أو مجازاً» باشد، نوعی عموم مجاز به شمار میرود.
فرض کنید جناب سید حسن نصر الله را به جهت دلاور بودن، خمینی بخوانیم. حال اگر گفتیم «همه خمینیها ارجمند هستند» و مقصودمان اعم از خمینی حقیقی و خمینی مجازی باشد، در اینجا لفظ خمینی را در «الذین یطلق علیهم لفظ الخمینی» به کار بردهایم و دیگر معنای حقیقی آن را اراده نکردهایم هر چند معنای حقیقی نیز در اینجا صادق است. برای مثال وقتی گفته میشود «الخمینیون، شجع» هر چند یکی از مصادیقش، معنای حقیقی خمینی یعنی خود مرحوم امام است، ولی در اینجا لفظ «الخمینیون» را به اعتبار آن معنای حقیقی به کار نبردهایم بلکه آن را در «الذین یطلق علیهم هذا الاسم» به کار بردهایم.
مقصود آنکه، در موارد عموم مجاز که لفظ را در جامع معنای حقیقی و مجاز به کار میبریم، و قرینه صارفه داریم که نشان میدهد لفظ در معنای حقیقی به کار نرفته است هر چند آن معنای جامع، بر معنای حقیقی نیز منطبق است. در مثال بالا «الخمینیون» در معنای حقیقی خود به کار نرفته است بلکه در معنای جامع، یعنی «الذین یطلق علیهم لفظ الخمینی» به کار رفته است که این معنای جامع، بر معنای حقیقی نیز صادق است.
بدین ترتیب، این گونه از کنایه همان مجاز است و نباید بینشان تفکیک کرد. بله، گونه دیگری از کنایه که در کلام مرحوم میر سید شریف آمده، با مجاز فرق دارد.
گفتنی است، ما همواره در بحثهای خودمان، کنایه را در اصطلاحی که توسط میر سید شریف بیان شده، به کار میبریم نه در اصطلاحی که در نزد مشهور ادبیان مطرح است؛ چون به عقیده ما اصطلاح مطرح در نزد مشهور، اصطلاح صحیحی نیست و مجاز و کنایه در این اصطلاح، یکی هستند.
جلسه ۲۷ مورخ ۱ آبان ۱۴۰۳
دروس في البلاغة (شرح مختصر المعاني للتفتازاني)، ج۴، ص: ۲۷۶. کتاب المطول و بهامشه حاشیه السید میرشریف، ص: ۴۱۲. ↩︎