بررسی نسبت مفهوم «لازم دانستن» با ماده امر

طرح بحث: «لازم دانستن» به عنوان ترجمۀ احتمالی «امر»

بحث پیرامون مفاد کلمۀ «اَمَرَ» بود. در جلسات سابق گفتیم برخی از اندیشمندان مفهوم «واداشتن» یا «وادار کردن» را به عنوان ترجمۀ کلمۀ امر ذکر نموده‌اند ولی با توجه به توضیحاتی که ذکر نمودیم ظاهراً این ترجمه، ترجمۀ صحیحی نیست.

مفهوم دیگری که ممکن است به عنوان ترجمۀ کلمۀ امر ذکر شود، «لازم دانستن» است.

شاهدمثال اول: استعمال «امر» در قرآن (سورۀ شعراء)

برای مثال در آیۀ شریفۀ 34 و 35 از سورۀ مبارکۀ شعراء، چنین آمده است که فرعون به وزرا و بزرگان قومش گفت:
﴿قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَليمٌ (34) يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)﴾.
ممکن است گفته شود «فَما ذا تَأْمُرُونَ» یعنی «چه چیزی را لازم می‌دانید؟». اساساً در مواردی که مادۀ امر در موارد مشورت به کار رفته، ممکن است به معنای لازم دانستن باشد.

چالش انطباق با استعمالات «امرِ متعدی به مخاطب»

اگر «اَمَرَ» بدون تعدّی به مخاطب ذکر شود، ترجمۀ آن به «لازم دانستن» دشواری چندانی ندارد؛ ولی مفهوم «لازم دانستن» با استعمالاتی که «آمر» به مخاطب متعدّی شده، قدری دشواری دارد.

شاهدمثال دوم: کلام امام علی (ع) و دشواری ترجمه

برای مثال عبارتی که در کتاب الغارات از امام علی علیه السلام نقل شده، از همین قبیل است:
«لمّا بلغ عليّا عليه السّلام مصاب بني ناجية و قتل صاحبهم قال: هوت أمّه الی ان قال فقلت: إنّي مستشيرك فيهما، فما ذا تأمرني به؟- قال: إنّي آمرك أن تدعو بهما فتضرب رقابهما»[1].
حضرت امیر علیه السلام در مورد دو شخصی که از بیعت با ایشان و نصرت ایشان تخلف کرده بودند از شخصی مشورت می‌گیرد و می‌فرماید: «فماذا تأمرنی به؟». در مقام ترجمۀ این عبارت نمی‌توان گفت: «چه چیزی را لازم می‌دانی؟» چون مفهوم «لازم دانستن» متعدی نمی‌شود لذا باید عبارت را قدری تغییر داده و مثلاً گفته شود: «به من بگو چه چیزی را لازم می‌دانی؟», «اخبرنی فما ذا تخبرنی بلزومه؟»، «فماذا تقول لی بلزومه؟» بنابراین اگر قرار باشد «اَمَرَ» به معنای لازم دانستن باشد نیازمند قدری تغییر در عبارت خواهد بود تا بتواند به مخاطب متعدّی شود.

شاهدمثال سوم: نامۀ حضرت مسلم (ع) و توجیه ترجمه

همچنین در نامۀ حضرت مسلم به امام حسین علیه السلام تعبیر «یأمره بالقدوم»[2] را می‌توان چنین معنا کرد: «قال له بلزوم قدومه». این نامه در تاریخ طبری به شکل مفصل‌تر آمده است که آقای شهیدی[3] آن را تلخیص کرده است.

مقصود آن‌که، هر چند ترجمۀ کلمۀ «امر» در این مثال‌ها در مفهوم «لازم دانستن» متعیّن نیست ولی به هر حال منافاتی با این معنا ندارد. از همین رو می‌باید مجموع استعمالات را در نظر گرفته و احتمالات مختلف را با این مجموعه سنجید.

نتیجه‌گیری: عدم تناسب «لازم دانستن» با اغلب استعمالات

به نظر می‌رسد ترجمه نمودن «اَمَرَ» به لازم دانستن یا اخبار به لزوم، با معمول استعمالات این واژه تناسب چندانی ندارد گرچه با موارد اندکی که اشاره شد، تناسب داشته باشد. به نظر می‌رسد درک وجدانی ما از واژۀ امر، مفهومی است که عنصر بعث و تحریک در آن موجود است پس چیزی بیش از مجرّد لازم دانستن یا اخبار به لزوم است.

منبع

جلسه ۱۱۰ مورخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳



  1. الغارات (ط - الحديثة)، ج‏1، ص: 371 و 372. ↩︎

  2. تاریخ الطبری (دار التراث)، ج5 ص348. ↩︎

  3. کتاب مباحث الألفاظ ج۲، تحدید معنی الطلب الذی هو المعنی الأول لمادّة الأمر، ص ۲۳ ↩︎