به نظر میرسد یکی از راه کارهای دست یابی به درک وجدانی از مفاد صیغه امر، اندیشیدن در این نکته است که اگر بخواهیم صیغه امر را به معنای اسمی مرادفش بازگردانیم، از آن با چه تعبیری یاد میکنیم؟ آیا از تعبیر «اطلب منک» استفاده میکنیم؛ یا از تعبیر «ابعثک» استفاده میکنیم؛ یا از تعبیر «ارسلک» استفاده میکنیم؟
تفاوت معنای اسمی و حرفی
البته، بی تردید معنای اسمی با معنای حرفی فرق دارد و نمیتوان آن را مرادف دقیق معنای حرفی دانست؛ لذا چنین نیست که «مِن» دقیقاً به معنای ابتدای غایت باشد؛ ولی به هر حال در کتب لغت و کتب نحو، برای جداسازی معانی مختلف، از مرادفات اسمی همچون ابتدائیت و سببیت و … استفاده میکنند. ما نیز، برای آن که بتوانیم معانی مختلف را از یکدیگر جدا نموده و با مخاطب، پیرامون این معانی مختلف، گفتوگو کنیم، باید معنای حرفی را به معنای اسمی تبدیل نموده و به شکل استقلالی، به آن نظر کنیم.
به نظر میرسد همانطور که در کتب لغت و ادبیات، برای جداسازی معانی یک واژه همچون «من»، از مرادفات اسمی استفاده میکنند، در اینجا نیز برای رسیدن به درک وجدانی صحیح از مفاد صیغه امر، باید از این شیوه استفاده کنیم.
بررسی معنای استعمالی صیغه امر در موارد مختلف
بار دیگر یادآور میشویم، به نظر میرسد صیغه امر در جایی که از عالی به دانی صادر میشود با جایی که از مساوی به مساوی یا از دانی به عالی صادر میشود، در یک معنا استعمال میشود و مراد استعمالیاش یکسان است. ما وجداناً خود را با چند معنای استعمالی مختلف روبرو نمیبینیم. حال که چنین شد، باید دید آیا این مراد استعمالی واحد، نسبت طلبیه است یا نسبت بعثیه است یا نسبت ارسالیه است؟ تعبیر نسبت در اینجا، ناظر به حرفی بودن معنای صیغه امر است. هم اینک موضوع سخن را نسبت نامیدن یا نسبت ننامیدن صیغه امر قرار نمیدهیم. موضوع بحث کنونی آن است که آن ارتباط و ربطی که صیغه امر از آن حکایت میکند، چه تشخصی دارد؟ آیا این تشخص را طلب بنامیم؟ یا آن را بعث و یا ارسال بنامیم؟
تعبیر «طلب» نزدیکتر از «بعث» و «ارسال»
به نظر میرسد تعبیر طلب، تعبیری است که در تمام این موارد میتوان در مورد صیغه امر، به کار برد. «یا ربّ ارحم ضعف بدنی» یعنی «اطلب من الله، الرحم علی ضعف بدنی». «ارحموا الناس» که توسط خداوند صادر شده، یعنی «طلب الله من الناس، الرحمه علی الرعیه». همچنین مساوی به مساوی.
ولی آیا میتوان در تمام این موارد، واژه بعث یا ارسال را به کار برد؟ آیا میتوان «یا ربّ ارحم ضعف بدنی» را به معنای «ابعث الله علی الرحم» یا «ارسل الله الی الرحم» دانست؟ به نظر میرسد کاربست تعبیر بعث یا ارسال در این موارد چندان لطیف نیست. علت جای گرفتن تعبیر بعث و ارسال در ذهن این آقایان، آن است که صیغه امر را تنها در جایی ملاحظه نمودهاند که از خداوند صادر میشود؛ چون وقتی امر از خداوند صادر میشود، خداوند، باعث است و بندگان، مبعوث هستند و آن فعل، مبعوث الیه؛ خداوند، مرسل است و بندگان، مرسل هستند و آن فعل، مرسل الیه. ولی صیغه امر به این معنا نیست. گواه بر این سخن، یکسان بودن درک وجدانی ما از صیغه امر، در تمام این موارد است. آن گاه که صیغه امر از دانی به عالی یا از مساوی به مساوی صادر میشود نیز، معنایش با امر خداوند به بندگان یکسان است. این اتحاد معنوی، نشان میدهد تعبیر بعث و ارسال، برای بازتاباندن مفاد صیغه امر، کارآمد نیستند. به ویژه کاربست تعبیر بعث و ارسال، آن گاه که صیغه امر از دانی به عالی صادر شود، بسیار دشوار و پرتکلف است. وجدان آدمی، درک میکند صیغه امری که از دانی به عالی صادر میشود، با تحریک و هل دادن و بعث به معنای خاصش، تفاوت دارد.
کوتاه سخن آن که، آن مفهومی که از صیغه امر درک میکنیم، به تعبیر طلب نزدیکتر است تا به تعبیر بعث و ارسال و تحریک و این تعابیری که در سخنان آقایان بیان شده است.
اشکال: انطباق «طلب» بر مثالهای خاص قرآنی
ولی مشکلی در اینجا وجود دارد مبنی بر آن که، اگر صیغه امر را به معنای طلب دانستیم، آیا میتوان آن را بر مثالهایی همچون کونوا قرده خاسئین[1]، اعملوا ما شئتم[2] که در کلام محقق خراسانی به اشارت رفته، منطبق دانست؟ آیا میتوان در ترجمه این آیات، از واژه طلب استفاده کرد؟ محقق خراسانی برای حل این اشکال، فرمودهاند در اینجا نیز طلب هست، ولی طلب حقیقی نیست بلکه طلب انشائی یا همان انشاء الطلب است. ایشان در فوائد الاصول که در پایان حاشیه شان بر رسائل چاپ شده، مفصل به تفاوت بین طلب حقیقی و انشائی، پرداختهاند.
ابهام در حقیقت طلب انشائی و نزدیکی تعابیر مختلف به معنای صیغه امر
ولی مشکل آن است که حقیقت طلب انشائی برای ما چندان روشن نیست. تعبیر محقق خراسانی در فوائد اصولیه چنین است: «ما لا یکون بمجرد فرض الفارض»[3]. فهم عمیق فرمایش محقق خراسانی در انشاء و طلب انشائی راحت نیست. شاید درک وجدانی ما از مستعمل فیه صیغه امر، روشنتر از آن است که بخواهیم آن را با واژگانی همچون طلب، یا بعث یا ارسال بیان کنیم.
صیغه امر، چیزی است که از یک سو، دست کم در برخی مواردش، عنصر بعث نهفته است؛ دست کم در برخی مواردش، عنصر ارسال و تحریک نهفته است؛ یک نوع طلب نیز در آن نهفته است. تمام این تعابیر، واژگانی هستند که وجداناً به آن معنایی که از صیغه امر درک میکنیم، نزدیک هستند؛ ولی در عین حال، دقیقاً بر آن منطبق نمیشوند. ما از صیغه امر معنایی میفهمیم که هر میزان سعی میکنیم آن را با واژگان دیگر توضیح دهیم، بحث ناهموارتر میشود لذا با این کار نمیتوانیم مطلب را چندان واضح کنیم.
از همین رو با وجود مباحث مفصلی که اصولیان از جمله مرحوم شهید صدر، و آقای شهیدی پیرامون صیغه امر، مطرح نمودهاند، ما به همین مقدار بسنده میکنیم و از ورود به جزئیات بحث خودداری میکنیم.
جمعبندی نهایی: «طلب ادعایی» به عنوان معنی صیغه امر
کوتاه سخن آن که، اگر بخواهیم صیغه امر را ترجمه کنیم، باید ادعای طلب را معنای آن بدانیم. این طلب ادعائی، میتواند حقیقی باشد، و میتواند حقیقی نباشد. به نظر میرسد انشای طلب یا طلب انشائی در کلام محقق خراسانی نیز، بدین معناست.
جلسه ۱۸ مورخ ۱۷ مهر ۱۴۰۳