دو نکته در کلام صاحب منتقی در مساله نقل از یک راوی به صورت باواسطه و بدون واسطه

دو نکته در کلام صاحب منتقی در مساله عدم تعارض نقل از یک راوی به صورت باواسطه و بدون واسطه

درس خارج فقه استاد سید محمّد جواد شبیری مورخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

گاهی مشاهده می‌شود که روایتی توسط یک راوی دو نقل دارد که یکی با واسطه و دیگری بدون واسطه است. به روایت زیر توجه کنید:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع زَكَاتِي تَحِلُّ عَلَيَّ فِي شَهْرٍ أَ يَصْلُحُ لِي أَنْ أَحْبِسَ مِنْهَا شَيْئاً مَخَافَةَ أَنْ يَجِيئَنِي مَنْ يَسْأَلُنِي فَقَالَ إِذَا حَالَ الْحَوْلُ فَأَخْرِجْهَا مِنْ مَالِكَ لَا تَخْلُطْهَا بِشَيْ‏ءٍ ثُمَّ أَعْطِهَا كَيْفَ شِئْتَ قَالَ قُلْتُ فَإِنْ أَنَا كَتَبْتُهَا وَ أَثْبَتُّهَا يَسْتَقِيمُ لِي قَالَ لَا يَضُرُّكَ».

این روایت در تهذیب با سند زیر وارد شده است:
«سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْن‏ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ».

مراد از ابوجعفر در سند این روایت، احمد بن محمّد است. همانطور که مشاهده می‌کنید در سند اول، احمد بن محمّد بدون واسطه از حسن بن علی بن فضّال نقل کرده، ولی در سند دوم با واسطه «عباس به معروف» نقل نموده است.

صاحب منتقی بیان کرده است به جهت دو نکته ممکن است یک راوی که روایتی را بدون واسطه از راوی دیگر نقل نموده، با واسطه نیز نقل کند:

نکته اول:
ممکن است در ابتدا با واسطه دریافت نموده و پس از آن، راوی اصلی را ملاقات نموده و بدون واسطه نیز از او نقل کرده است. در مورد این نکته ممکن است در محلّ بحث این اشکال مطرح شود که احمد بن محمّد، نقل بدون واسطه را برای محمّد بن یحیی عطّار، و نقل با واسطه را برای سعد بن عبدالله نقل کرده است. مشکلی که در این روایت وجود دارد، مساله تحمّل حدیث نیست، بلکه مشکل در اداء حدیث است. بله، اگر سعد بن عبدالله در طبقه احمد بن محمّد بن عیسی و معاصر او بود، ممکن بود گفته شود که در زمانی که حدیث را برای سعد بن عبدالله نقل نموده، هنوز از حسن بن علی بن فضّال این روایت را نشنیده بوده است. ولی سعد بن عبدالله که طبقه‌اش متاخّر است، و در زمان نقل این حدیث برای سعد بن عبدالله، از حسن بن علی بن فضّال هم به طور مستقیم شنیده بوده است. وقتی که نقل مستقیم وجود داشته است، ‌داعی برای نقل باواسطه وجود ندارد. بنابرین، این کلام صاحب منتقی در همه موارد پاسخگو نیست.

نکته دوم:
این نکته صاحب منتقی قابل توجّه است. به‌عنوان مقدمه بیان می‌شود که غالب روایات ما از کتب نقل شده است. اسناد روایات ما از سه قسمت تشکیل شده است: طریق به کتاب، مولّف کتاب و سند در کتاب. کشف اینکه مولّف کتابی که روایت از او اخذ شده کیست، تاثیر زیادی در مباحث دارد. مثالی بیان می‌گردد: در برخی از روایات کافی این سند وجود دارد:
محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار.
مشاهده می‌کنیم در کتاب مثلا تهذیب، این سند به صورت زیر ذکر شده است:
سعد بن عبدالله عن احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسین بن سعید عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار.

در این دو سند، احمد بن محمّد بن عیسی هم باواسطه حسین بن سعید و هم بدون واسطه از ابن ابی عمیر نقل روایت کرده است. نکته آن است که هم ابن ابی عمیر و هم حسین بن سعید هر دو صاحب‌کتاب بوده‌اند. احمد بن محمّد بن عیسی و حسین بن سعید هر دو شاگرد ابن ابی عمیر بوده‌اند، ولی حسین بن سعید شاگرد متقدّم در طبقه و احمد بن محمّد بن عیسی شاگرد متاخّر است. خود احمد بن محمّد شاگرد حسین بن سعید نیز بوده است. احمد بن محمّد بن عیسی تمامی کتب و روایات ابن ابی عمیر را روایت نموده، و همینطور تمامی روایات حسین بن سعید را نیز روایت نموده است.

علّت آنکه حسین بن سعید در نقل کلینی وجود ندارد آن است که کلینی این روایت را از کتاب حسین بن سعید نقل نکرده بلکه از کتاب ابن ابی عمیر یا از کتاب احمد بن محمّد بن عیسی نقل نموده است. ولی شیخ این روایت را از کتاب حسین بن سعید نقل نموده و احمد بن محمّد در طریق نقل از حسین بن سعید وجود دارد. جهت روشن شدن مساله از ابن ابی عمیر با تعبیر «استاد مشترک» و از حسین بن سعید با تعبیر «استاد» و از احمد بن محمّد با تعبیر «شاگرد» یاد می‌کنیم. یک روایت ممکن است به یکی از این سه طریق مستند باشد. یعنی ممکن است از کتاب استاد مشترک به‌واسطه شاگرد یا از کتاب استاد و یا از کتاب شاگرد نقل شود. اگر از کتاب استاد نقل گردد و این شاگرد در طریق روایت از کتابِ استاد وجود داشته باشد، نام حسین بن سعید در سند موجود است، و در دو صورت دیگر نام حسین بن سعید در سند وجود نخواهد داشت.

در محلّ بحث نیز ممکن است امر همین‌گونه باشد. در روایت محل بحث، بر فرض آنکه راوی موجود در سند روایت کلینی، حسن بن علی بن فضّال باشد، استاد مشترک: «حسن بن علی بن فضّال» است، و استاد: «عبّاس بن معروف» و شاگرد: «احمد بن محمّد بن عیسی» است. اگر این روایت از کتاب شاگرد یا کتاب استاد مشترک نقل شود، عبّاس بن معروف در سند قرار نمی‌گیرد، ولی اگر از کتاب استاد نقل شود و طریق به استاد مشترک، همان شاگرد باشد، عبّاس بن معروف در سند قرار می‌گیرد.

حاصل آنکه با توضیحات بالا روشن شد که اشکالی نیست بر آنکه مراد از حسن بن علی در سند کافی حسن بن علی بن فضّال باشد. وجود واسطه بین احمد بن محمّد بن عیسی و حسن بن علی بن فضّال در سند کافی دلیل بر تغایر حسن بن علی در دو سند نیست. البته دلیل بر اتّحاد نیز نمی‌تواند باشد بلکه اتّحاد و تغایر باید با سایر قرائن ثابت گردد. اگر حسن بن علی بن فضّال فطحی باشد و روایات فطحیّه حجّت نباشد، در این صورت در تمییز این مشترک، ثمره ظاهر می‌شود. البته یونس بن یعقوب خود فطحی است و از این جهت روایت صحیحه نیست.

الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص522.
تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج4، ص46.