شناخت يك كتاب گاهي به شواهد خارجي است؛ مثل توصيفات نجاشي، شيخ، علامه و ديگران. از اين روش ما چيزي نداريم، تنها از قرن دهم به بعد اسم ايشان را داريم. پس از مرحوم مجلسي و شيخ حر و صاحب وسائل، كم كم الفاظ مدح ايشان هم زياد شده است؛ يكي نوشته فقيه، ديگري نوشته فاضل و همينطور بر مقامات ايشان اضافه كرده اند.
در روش بررس آكادامي كه الآن وجود دارد، اصلاً اسناد اين كتاب به ابن شعبه روشن نيست؛ چون كتاب تحف العقول يك مقدمه اي دارد، بعد هم ترتيب بندي دارد كه كملات امام علي (ع)، امام حسن (ع)، امام حسين(ع) و به ترتيب تا حضرت عسكري (ع) در آن آمده است، ولي نه در مقدمه و نه در متأخره و نه در اسناد، جايي كه بگويد قال مؤلف الكتاب ابن شعبه، موجود نيست. لكن چون بزرگاني مثل مرحوم مجلسي و مرحوم شيخ حسن بحراني، خيلي بعيد است كه اين قدر تساهل كنند، به احتمال بسيار قوي اين اسم روي جلد كتاب بوده و معقول نيست كه نسبت بدهيم خداي نكرده جعل اسم كرده اند. در كتاب فعلي هم كه وار نشده، و طريق منحصر به فرد آن اين است كه در آن نسخه ي عتيقه، اسم ايشان پشت كتاب بوده، و لذا الآن علم ما به اينكه اين كتاب براي ايشان است، همان علم ما به اثبات كتاب است، هيچ فرقي ندارد، هر دو بر مي گردد به حسين بحراني. پس از لحاظ شواهد خارجي ما فقط مي توانيم اين دو تا را اثبات كنيم.
نخستين بار كه از اين كتاب نام برده شد، در قرن دهم هجري و توسط شيخ حسين بحراني يكي از علماي بحرين بود. وي يك كتاب اخلاقي دارد و در آنجا گفته حديثي را از كتاب تحف العقول نقل مي كنم. اين كتاب بسيار نفيس است «لم يسمع الدهر مثله»، اصلاً در روزگار چنين كتابي نبوده. بعد مرحوم مجلسي و مرحوم شيخ حر عاملي كتابي را پيدا مي كنند به عنوان «تحف العقول عن آل الرسول» كه در پشتش اين كتاب را به نام حسين بن علي بن حسين بن شعبه حلبي نسبت داده اند، لذا طريق ما به اينكه اين كتاب اسمش اين است و مؤلفش هم اين آقاست، فقط به نقل شيخ حسين بحراني است، و مرحوم صاحب بحار الانوار و مرحوم شيخ حر عاملي در قرن يازدهم، ادعاي شهرت كتاب را مي كنند. مؤلف امل الآمل (1) ادعا مي كند كه اين كتاب مشهور است، مرحوم مجلسي مي گويد كه از كتاب تحف العقول نسخه ي عتيقه اي پيش من بوده، اگر تاريخ و خصوصيات نسخه را براي ما نقل مي فرمودند خيل براي ما راه گشا بود، متأسفانه نقل نفرموده اند و شيخ حسين بحراني هم آن خصوصيات را نقل نفرموده است. شيح حسين بحريني، 100ــ150 سال قبل از صاحب وسائل مي زيسته است؛ پس تحف العقول در اين برهه ي زماني صد و چند سال مشهور شده است و قبل از آن نامي از مؤلف و كتاب او نيست. بعدها يك كتابي به نام «التمحيص» بوده، تمحيص بدين معنا كه مؤمن وقتي مورد ابتلا قرار مي گيرد، ابتلا باعث پاكي اوست. اين كتاب را هم مرحوم شيخ ابراهيم قطيفي به مرحوم ابن شعبه نسبت داده است. عده اي كه بعد از ايشان آمده اند نيز آن كتاب را به ابن شعبه نسبت داده اند، ولي اين مطلب روشن نيست. در اين كتاب كه مدرسه ي امام مهدي (عج) آن را چاپ كرده است، هيچ اشعاري به صاحب تحف العقول نيست. اين كتاب 100ــ200 روايت دارد؛ در ابتداي آن آمده: «حدثنا ابوعلي محمد بن حمام»(2)، بعد هم همه اش بي سند است. گفته شده قائل «حدثنا ابوعلي محمد بن حمام»، صاحب تحف العقول است، و لذا معظم كساني كه بعد از مرحوم ابراهيم قطيفي، كه معاصر كركي است، آمده اند، گفته اند كه ما نمي دانيم از كجا اين نسبت را داده اند، و لذا بعضي ها هم آن كتاب را به همين محمد بن حمام نسبت داده اند و گفته اند كه ايشان مؤلف كتاب است؛ چون در زمان قديم رسم بود كه در اول كتاب اين گونه مي نوشتند. در كتاب کليني هم هست كه «حدثنا محمد بن يعقوب»، اين را در اول كتاب مي آوردند. ولي اين حرف بسيار ضعيف است و اثبات اينكه كتاب براي كدام شخص است بسيار مشكل است؛ زيرا ما هستيم و تحف العقول و الآن محل كلام اين است، راجع به اينكه ايشان در طبقه ي شيخ صدوق است، اين كتاب در ميانه هاي قرن چهارم تدوين شده و در ميانه هاي قرن دهم براي ما ظهور پيدا كرده است. شش قرن اين كتاب از اوساط علمي ما دور بوده است و بعد از شش قرن كه آمد، كاملاً مشهور شد. اين شواهدي تاريخي و ترجمه اي راجع به كتاب بود.
نكته ي ديگر اينكه ايشان مواردي را از احوال ائمه نقل كرده؛ از رسول الله (ص) شروع مي شود تا حضرت علي (ع) و در نهايت به امام عسگري (ع) ختم مي شود، ولي از حضرت بقية الله (عج) مطلبي ندارد. اما يك تعبير زيبايي دارد كه خيلي مفيد است، ايشان هنگامي كه به حضرت مهدي (عج) مي رسد، مي گويد كه توقيعات حضرت مهدي (عج) مشهور است، از اين مطلب معلوم مي شود كه حيات مؤلف در قرن چهارم و يا پنجم بوده؛ زيرا در آن زمان توقيعات حضرت كاملاً مشهور بوده است، حالا فرض كنيد كه حدود 60ــ70 سال بعد از غيبت كبرايا 130ــ140 سال بوده، كه دقيقاً نمي شود تشخيص داد. بعد از غيبت كبرا توقيعات حضرت مشهور بوده است، اين در آخر تحف العقول است. ايشان تصريح مي كند كه اين توقيعات مشهور هستند، لكن مي گويد كه در توقيعات حضرت، آنچه كه مناسب بحث ماست، مانند كلمات حكمي و موعظه وجود ندارد، و لذا من نقل نكرده ام: «و لم نذكر شيئاً من توقيعات صاحب زماننا و الحجة في عصرنا علي تواترها في الشيعة المستبصرين و استفاضتها فيهم».
معلوم مي شود كه توقيعات در آن زمان هم متواتر بوده و ما توقيعات را در بحث هاي ديگر فقهي متعرض شده ايم و بيان داشتيم كه تاريخ اين توقيعات، مخصوصاً آنهايي كه حميري نوشته، تا زمان نجاشي هم رسيده بوده، اين هم مؤيد همان مطلب است. در اين توقيعات مثلاً موعظه و اخلاقيات نيست، چيزهاي ديگري است.