ادله‌ی امامی بودن غیاث بن ابراهیم

کتاب نکاح، آیت الله شبیری زنجانی، ج 1، ص 247-243

ادله‌ی امامی بودن غیاث بن ابراهیم
دلیل اوّل: استفاده‌ی امامی بودن غیاث از روایات او
از ملاحظه مفاد برخی روایات غیاث میتوان امامی بودن وی را ثابت کرد.
غياث بن إبراهيم عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبيه محمد بن عليّ عن أبيه علي بن الحسين عن أبيه الحسين بن علي قال:
ü سئل أمير المؤمنين لها عن معنى قول رسول الله الله إني مخلف فيكم التّقلين كتاب الله و عترتي من العترة فقال أنا و الحسن و الحسين و الأئمة التّسعة من ولد الحسين تاسعهم مهديّهم و قائمهم لا يفارقون كتاب الله ولا يفارقهم حتى يردوا على رسول الله الله حوضه
ü غياث بن إبراهيم عن ثابت بن دينار عن سعد بن طريف عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: قال رسول الله لعلي بن أبي طالب: يا عليّ أنا مدينة الحكمة و أنت بابها ولن تؤتى المدينة إلا من قبل الباب فكذب من زعم أنه يحبني ويبغضك لأنك منّي و أنا منك لحمك من لحمي … و أنت إمام أمتي وخليفتي عليها بعدي … مثلك و مثل الأئمة من ولدك بعدى مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق …
ü غياث بن إبراهيم عن جعفر بن محمد قال قال رسول الله: أنا سيد الناس و لا فخر و عليّ سيّد المؤمنين اللهم وال من والاه و عاد من عاداه …
ü غياث بن إبراهيم عن الصادق عن أبيه عن جده قال قال رسول الله : … نظرت في السماوات كلّها فلما رأيت رأيتك يا عليّ فاستغفرت لك و لشيعتك إلى يوم القيامة
دلیل دوم: تعبیر از امام علی به امیرالمؤمنین
همچنین در اکثر روایات غیاث از نام مبارک حضرت علی تعبیر به امیرالمؤمنین شده؛ نظیر قال أمير المؤمنين و نهى أمير المؤمنين. معلوم می‌شود که از نظر راوی، «امیرالمؤمنین»، متعدّد نبوده که بدون مشخصه ذکر کرده و این امر اختصاص به امامیه دارد که اصطلاح امیرالمؤمنین در فرهنگ آنها از القاب خاص حضرت علی است، بلکه یک نحوه عَلَمیتی پیدا کرده است و چنین تعبیری بین عامه معمول نیست.
البته این شاهد فقط مؤید است؛ زیرا بسیاری از این تعبیرات در روایات نقل به معنا شده و تعبیر اصلی محفوظ نمانده است.
دلیل سوم: توثیق صریح غیاث توسط نجاشی
نجاشی در مورد غیاث به «ثقة» تعبیر کرده و «ثقه» به طور مطلق در کلام نجاشی و شیخ و امثال آنها دلیل امامی بودن نیز هست؛ زیرا ثقه به معنای مورد اعتماد و اطمینان بودن از نظر جهات دخیل در اعتبار روایت است که یکی از آن جهات مذهب راوی است؛ پس ثقه قولاً و مذهباً مورد اعتماد است؛ البته چون دلالت ثقه بر مذهب راوی، بالاطلاق است نه به دلالت وضعی، منافاتی ندارد به نحو مقيّد «واقفيّ ثقة» يا «فطحيّ ثقة» گفته شود.
علاوه بر این نجاشی خود می‌گوید من در این فهرست بنا دارم آنچه راجع به صحت و فساد مذهب مؤلفین اطلاع دارم، بیاورم. از آنجا که «غیاث»، کثیر الروايه است و کتابش را جماعتی از امامیه نقل کرده اند و قریب العهد به زمان نجاشی و شیخ است بسیار مستبعد است مذهب او برای نجاشی یا شیخ مخفی مانده باشد یا آنان با وجود اطلاع از مذهب او در کتاب رجالشان تذکری ندهند.
دلیل چهارم: اعتماد کلینی بر غیاث
صاحب قاموس فرموده است مرحوم کلینی در دو باب از ابواب کافی روایت «غیاث» را ذکر کرده ولی روایات معارضش را که از طریق امامیه بوده و در کتاب های معروفی نقل شده که در دست کلینی بوده نقل نکرده است. بسیار مستبعد است مرحوم کلینی روایات عامه را نقل کند ولی روایات امامی معارض و مقابل آن را نقل نکند. در توضیح کلام ایشان می‌توان گفت مرحوم کلینی در بسیاری از قسمتهای کافی روایاتی را که مورد فتوایش نبوده نقل نکرده است؛ مثلاً در حد سفر شرعی فقط روایات چهار فرسخ را ذکر کرده و روایات هشت فرسخ را که در کتابهای در اختیار کلینی نیز وجود داشته، نقل نکرده است؛ اگر غیاث امامی نباشد عادتاً بعید است به قول غیاث عامّی اعتماد کرده و روایت معارض امامی را به هیچ وجه نقل نکرده باشد؛ پس کلینی غیاث را امامی می دانسته است.
دلیل پنجم: روایت ابن ابی عمیر از غیاث
دلیل پنجم بر اعتبار غیاث این است که او مروی عنه «ابن ابی عمیر» است و طبق شهادت شیخ طوسی همه کسانی که ابن ابی عمیر از آنها نقل کرده ثقه هستند. ثقه به نحو اطلاق دال بر امامی بودن است.
نظر مختار:امامی و ثقه بودن غیاث بن ابراهیم
به جز دلیل دوم سایر ادله به تنهایی برای امامی بودن قیاس کافی است، چه رسد به مجموع آنها که قطعاً اطمینان آور است. لذا در مجموع، غیاث بن ابراهیم، امامی است با لحاظ دلیل سوم تا پنجم از این ادله وثاقت وی نیز ثابت شد. به علاوه، کتاب غیاث را جماعتی از امامیه روایت کرده اند همچنین بزرگانی نظیر شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی با اینکه قریب العهد به غیاث بن ابراهیم بوده و با توجه به پُرروایت بودنش او را می شناخته اند، در هیچ جا روایتی را به جهت وجود غیاث در سند رد نکرده اند.

کتاب نکاح، آیت الله شبیری زنجانی، ج 1، ص 247-243

عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 57، ح 25
کمال الدین، ج 1، ص241، ح 65
بحار الانوار، ج 24، ص 322و323، ح 33
بحار الانوار، ج 65، ص 38، ح 80