آیا نبود قدر متیقن در مقام تخاطب شرط مستقلی در مقدمات حکمت است؟

مرحوم آخوند معتقد است که اگر قدر متیقن در مقام تخاطب وجود داشته باشد، ظهور در اطلاق منعقد نمی‌شود. برای فهم دقیق این مبنا، ابتدا باید مفهوم قدر متیقن در مقام تخاطب را توضیح دهیم.


:speaking_head: توضیح قدر متیقن در مقام تخاطب

وقتی مولا عنوانی را به کار می‌برد که دارای حصه‌های مختلفی است، دو احتمال وجود دارد:

  1. عدم احتمال خصوصیت در حصه‌ها:
    گاهی اوقات، احتمال نمی‌دهیم که برخی حصه‌ها نسبت به بقیه دارای خصوصیت یا برتری خاصی باشند. به عنوان مثال، در خطاب «اکرم العلماء»، احتمال نمی‌دهیم که ویژگی‌هایی مانند لاغری یا چاقی، کوتاهی قد یا بلندی آن، یا رنگ پوست (سیاهی یا سفیدی) در حکم مؤثر باشد. در این موارد، کلام اطلاق دارد و شامل همه عالمان می‌شود.

  2. احتمال ترجیح و اختصاص به برخی حصه‌ها (قدر متیقن خارجی):
    گاهی اوقات، برخی از حصه‌ها بر برخی دیگر ترجیح دارند و احتمال اختصاص حکم به آن‌ها داده می‌شود. مثلاً، ممکن است احتمال دهیم که شارع، اکرام خصوص عالمان دین را واجب کرده باشد؛ اما احتمال عکس (یعنی اکرام عالمان دیگر واجب باشد ولی اکرام عالمان دینی واجب نباشد) را نمی‌دهیم. به این حالت، قدر متیقن خارجی گفته می‌شود.

  3. نص بودن عنوان نسبت به برخی حصص (قدر متیقن در مقام تخاطب):
    گاهی اوقات، عنوان نسبت به برخی حصص نص می‌شود. این حالت زمانی رخ می‌دهد که مثلاً کسی از امام می‌پرسد: «هل یجب اکرام علماء الدین؟» و امام در پاسخ می‌فرمایند: «یجب اکرام العالم». در این مثال، هرچند امام صراحتاً عبارت “علمای دین” را به کار نبرده‌اند، اما سؤال سائل از علمای دین بوده است و همین موضوع باعث می‌شود که کلمه “عالم” در این خطاب، نسبت به عالمان دین نص شود. این مورد همان قدر متیقن در مقام تخاطب است.


دیدگاه مرحوم آخوند و احتمالات آن

مرحوم آخوند فرموده است که در چنین مواردی (یعنی وجود قدر متیقن در مقام تخاطب)، کلمه “عالم” اطلاق ندارد. اگر این عبارت اطلاق نداشته باشد، دو احتمال وجود دارد:

  • احتمال اول (تقیید):
    احتمال دارد که «عالم» مقید باشد؛ یعنی «یجب اکرام العالم ولکن العالمُ عالماً للدین».

  • احتمال دوم (اجمال):
    احتمال دارد که «عالم» مجمل باشد؛ در این صورت، قدر متیقن عنوان «عالم»، عالم دین است.

به نظر می‌رسد که نظر مرحوم آخوند به احتمال دوم بوده است و ایشان از باب اجمال، اطلاق را نفی کرده‌اند.


:thinking: نقد و بررسی: مانعیت یا عدم مانعیت قدر متیقن

در مقابل مرحوم آخوند، جماعتی، مانعیت قدر متیقن در مقام تخاطب برای انعقاد اطلاق را نپذیرفته‌اند. با بررسی دو نکته، مانعیت یا عدم مانعیت قدر متیقن در مقام تخاطب روشن می‌شود:

  1. تفاوت در مثال‌ها و فهم عرفی:
    مثال‌ها مختلف هستند؛ در برخی موارد، قدر متیقن در مقام تخاطب مانع انعقاد اطلاق می‌شود و در برخی موارد نمی‌شود. به عنوان مثال، اگر راوی بپرسد: «خونی که از بینی می‌آید پاک است یا نجس است؟» و امام بفرمایند: «الدم نجسٌ». درست است که سؤال در مورد نجاست خون بینی است، اما فهم عرفی این است که این سؤال مانع انعقاد اطلاق پاسخ امام نمی‌شود و هر خونی – چه از بینی بیاید چه از دهان و چه از دست و… – نجس است. این نشان می‌دهد که در برخی موارد، قید سؤال، اطلاق جواب را از بین نمی‌برد.

  2. احراز مقام بیان در مقدمات حکمت:
    در مقدمه اول از مقدمات حکمت گفته شد که برای اطلاق، لازم است متکلم در مقام بیان باشد. گاهی اوقات، سؤال راوی باعث می‌شود که بودن متکلم در مقام بیان احراز نشود. به عنوان مثال، اگر سائل بپرسد: «آیا اکرام عالم عادل واجب است؟» و امام پاسخ دهند: «یجب اکرام العالم». در اینجا، با توجه به سؤال – که یکی از قرائن بود – در مقام بیان بودن احراز نمی‌شود.

لذا، فرمایش مرحوم آخوند در برخی امثله قابل قبول است؛ ولی لازم نیست که آن را مقدمه‌ای جدایی قرار دهیم.


:books: برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی - بحث مطلق و مقید - جلسه ۱۳۰ - مورخ ۷ خرداد ۱۴۰۱

1 پسندیده

عرض ادب
اینکه استاد می فرمایند در برخی مثالهای قدر متیقن مقام تخاطب مانع است و در برخی مثالها مانع نیست، ملاکش چیست؟

در همین مثال دومی که زدنند که اگر سائل سوال کند که هل یجب اکرام العالم العادل و مولی در جواب بگوید: یجب اکرام العلماء اگر روایت تعلیمی باشد یعنی در مقام بیان قاعده و قانون باشد مانند اینکه راوی فقیه مورد مراجعه اصحاب باشد,؛ چون حضرت قید سوال را در جواب نیاورده اند در اینجا اطلاق شکل می گیرد و خصوصیت مورد دخیل در اطلاق کلام حضرت نیست، قید عدالت دخیل در حکم نیست.
اما اگر روایت تعلیمی نباشد بلکه استفتایی باشد به اینکه شخص فقط مورد سوال خودش را می پرسد و محل مراجعه دیگران نیست تا حضرت بخواهند به او قاعده و قانون بدهند بنابراین قید عدالت در اطلاق دخیل است و پاسخ حضرت حمل بر همان قید عدالت می شود.

البته به نظر می رسد که این مثال برای قدر متیقن مقام تخاطب صحیح نباشد بلکه دخالت مورد روایت در اطلاق جواب است.

مثال صحیح دخالت قدر متیقن در مقام تخاطب در اطلاق جواب جایی است که مولی به محلی می رود که در آنجا مردم شیر گاو می نوشند چون شیر گوسفند یا شتر و غیره در این محل نیست، حال اگر مولی در این محل بفرمایند : اشربوا اللبن در اینجا درست است که پاسخ اطلاق دارد ولی قدر متیقن مقام تخاطب باعث می شود که ما بگوییم قدر متیقن از لبن در مقام تخاطب، همین شیر گاو است و دخول شیر شتر و گوسفند و … در اطلاق امر مولی مشکوک است. که در اینجا چون در این محل قدر متیقن مقام تخاطب از شیر، شیر گاو است، اطلاق مخدوش می شود.

مثال واضح فقهیش هم در بحث مقدار آب کر در روایت محمد مسلم است که وقتی از امام صادق از مقدا آب کر سوال می کند، حضرت مقدار کر را به مقدار 600رطل اعلام می کنند در حالی که در روایت دیگر خود حضرت مقدار آن را 1200 رطل اعلام کرده اند که در اینجا مقصود با توجه به طائفی بودن محمد بن مسلم، رطل مکی است که دو برار رطل عراقیست.

که در اینجا هم چون رطل محل راوی مکی است و دو برابر رطل عراقی است، نمی توان مطلقا کر را 600 رطل ولو رطل عراقی دانست.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ يَعْنِي ابْنَ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ الْكُرُّ سِتُّمِائَةِ رِطْلٍ. (دوسائل الشيعة / ج‏1 / 167 / 11 - باب مقدار الكر بالأرطال … ص : 167)

سلام علیکم شیخنا

اینکه اطلاق «لبن» حتما شامل شیر گاو میشه، از خارج فهمیده میشه و به نظر میرسه اینجا قدر متیقن خارجی وجود داره. مثال مقدار آب کر هم همین طوره.

خیال می‌کنم یکی از دلایلی که در مثال «أکرم العالم» اخذ به اطلاق ممکن نیست، اینه که در ذهن عرف این احتمال وجود داره که شارع در مصداق «عالم» دخل و تصرف کرده باشه؛ اما در مورد مصادیق «دم» چنین احتمالی مطرح نیست؛ به همین دلیل، در یکی اخذ به اطلاق میشه و در دیگری خیر.

یکی از اموری که میتونه جلو احتمال مذکور رو بگیره، تعلیمی بودن خطابه.
صرف افتائی بودن هم بعیده خصوصیتی داشته باشه و ظاهرا مهم همون احتمال عرفیه.

البته تعلیمی بودن هم مراتب داره. اینکه امام -علیه‌السلام- به یک فرد عادی بفرماید علما را اکرام کن، چندان پیچیده نیست. شاید حضرت -علیه‌السلام- بخواهند یک قاعده کلی به آن فرد آموزش دهند که بتواند از آن استفاده کند. (یعنی دایره تعلیمی بودن گسترده‌ است)
بله کبراهایی که برای افراد عادی ممکن است محل ابتلا نباشد و بیشتر در تفریع فروع غیر مبتلابه استفاده می‌شود، نوعا به افراد عادی گفته نمی‌شود. (ولی چه بسا در پاسخ به یک فرد عادی که در مجلسی از بزرگان نشسته است، کبرایی پیچیده هم گفته شود)

عرض ادب

با توجه به اینکه قدر متیقن خارجی اصطلاحاً، اکمل مصادیق آن مفهوم است،
طبق نظر همه فقها نمی‌تواند مخصص اطلاق باشد، بنابراین صرف داشتن قدر متیقن خارجی که در همه مفاهیم هم وجود دارد، نمی‌تواند دلیل تقیید اطلاق باشدو الا هیچ اطلاقی منعقد نمی‌شد

بنابراین قدر متیقن مقام تخاطب با قدر متیقن خارجی متفاوت است،

ما خودمان که مخاطب نبوده‌ایم ولی اثباتاً با قرائن و روایاتی روبرو هستیم که باید با توجه به فضای صدور در آنها وجود اطلاق یا عدم اطلاق در آنها را استفاده کنیم

و این تفصیلی که حضرت آیت الله سیستانی در مورد روایات استفتایی و تعلیمی داده‌اند به نظر می‌رسد، بسیار موافق با فضای روایات است.

اگر تعلیمی بودن در اخذ به اطلاق موثر است قطعاً استفتایی بودن هم که مقابل آن است، موثر خواهد بود.
در تحلیلی هم که خودتان در ذیل در مورد استفتایی بیان کردید، به همین نکته اشاره شده است.

مثال دیگر که استاد در مورد قدر متیقن مقام تخاطب قبول دارند، در مورد اطلاق در روایات نجاست مضاف به صرف برخورد با نجس حتی به اندازه سر سوزن است که اطلاقش باعث می شود که ما در مخازن چند ملیون لیتری نفت با یک برخورد شی نجس، قائل به نجاست این مخازن شویم در حالی که وقتی ما می بینیم که ظروفی که در آن زمان در محل تخاطب روایات بوده است نهایتا دیگهایی بوده است که چندین کر ضرفیت داشته است که عشیره های برای طبخ غذا در مراسمات استفاده می کرده اند، بنابرای اینکه بتوانیم بگوییم که این اطلاقات شامل مخازن چند ملیون لیتری کنونی هم می شود، بعید است.

خیلی ممنونم از توضیحاتتون

من توی ذهنم معنای دیگری از «قدر متیقن در مقام تخاطب» بود که الان دیدم مطابق تفسیر مرحوم آیت الله خوییه که مثلا استاد شهیدی -دامت افاداته- اونو قبول ندارند.