آیا تضعیف اهل تسنن اماره بر تشیع است؟

مرحوم نوری در مستدرک فرموده‌اند اینکه علماء و رجالیان اهل سنت سکونی را تضعیف کرده‌اند علامت تشیع سکونی است.
ما هم در گذشته تضعیف رجالیان اهل سنت نسبت به بعضی از راویان را قرینه گرفته‌ایم بر تشیع آن راوی.
به نظر ما این قرینه نسبت به سکونی کارساز نیست. تضعیف رجالیان اهل سنت نسبت به یک راوی بر دو قسم است:
قسم اول: تضعیف به جهت اعتقادات شیعی
گاهی یک راوی را تضعیف می‌کنند یا تصریح می‌کنند یا قرینه داریم که این تضعیف به سبب اعتقادات شیعی راوی است. چنین تضعیفی می‌تواند سبب تقویت آن راوی و تشیع او باشد. به عنوان مثال عطیة بن سعد عوفی که در اربعین همراه جابر بود و از علماء بزرگ شیعه است و همان کسی است که اهل سنت می‌نویسند حجاج بن یوسف ثقفی نامه نوشت به والی‌اش گفت دستور بده عطیه حضرت امیر را سبّ کند یا 400 تازیانه بزن و ریشش را بتراش او سبّ نکرد و این عقوبت را تحمل کرد.
ابن حجر نسبت به او می‌نویسد قال السّاجی لیس بحجةٍ و کان یقدّم علیّاً علی الکلّ می‌گوید عطیه معتبر و ثقه نیست زیرا امیرمؤمنان را بر کل صحابه ترجیح می‌داد.
تلید (تکیة) بن سلیمان الکوفی، از ابن معین از رجالیان اهل سنت نقل شده در رابطه با او گفته است: کذّابٌ کان یشتم عثمان و کلّ من شتم عثمان أو طلحة أو أحدا من اصحاب رسول الله دجّال لایُکتب عنه. حتی اگر کسی نقد تاریخی هم داشته باشد به عثمان این را شتم به حساب می‌آورند. بعد هم جمله ای دارد که می‌گوییم به خودش برگردد “و علیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین.”
در این موارد منشأ تضعیف با صراحت بیان می‌شود که اعتقادات شیعی فرد است.
قسم دوم: جهتی غیر از اعتقادات شیعی
گاهی تضعیف رجالیان اهل سنت جهت بیان می‌شود و مسأله اعتقادات نیست بلکه نکات دیگری است مثلا ادعا می‌کنند دروغگو است. ما نمی‌گوییم آنان درست می‌گویند اما در این موارد تضعیف رجالیان اهل سنت را نمی‌توانیم حمل بر تشیع کنیم مگر اینکه قرینه باشد.
نسبت به اسماعیل بن ابی زیاد آنچه ما تحقیق کردیم هیچ کسی از رجالیان اهل سنت تضعیف سکونی را به جهت اعتقاداتش نمی‌داند بلکه جهات دیگری را مطرح می‌کنند.
ابن حبّان نسبت به اسماعیل بن ابی زیاد میگوید شیخٌ دجّالٌ لایحلّ ذکره فی الکتب إلا علی سبیل القدح فیه روی عن النبی قال أبغض الکلام الی الله الفارسیة، و کلام الشیاطین الخَوزیّة (خوزستانی) و کلام اهل النار البخاریّة و کلام اهل الجنة العربیّة
عرض می‌کنیم مرحوم نوری به کدام قرینه استفاده کرده‌اند تضعیف سکونی توسط رجالیان اهل سنت منشأش تشیع او بوده؟ بله مواردی داریم که فردی با اهل سنت بسیار همراه بوده بلکه قاضی آنان بوده مانند سکونی قرینه اطمینانیه بر تشیع‌اش داریم و ممکن است تضعیفات هم حمل بر این معنا شود.
نوح بن دُرّاج از طرف هارون الرشید قاضی کوفه و بغداد بوده است، رجالیان اهل سنت تضعیفش می‌کنند جهتش را هم نمی‌گونید اما عبارت نجاشی این است که کان صحیح الإعتقاد کان من اصحابنا و کان یُخفی أمره.
هر چند قاضی هارون بوده و روایاتی اهل سنت از او نقل می‌کنند اما صحیح الإعتقاد و از امامیه بوده است.
نجاشی نسبت به سکونی چیزی در این رابطه ندارد.
شخصی مثل محمد بن سکین میگوید نوح بن دراج دعانی الی هذا الامر.میگوید نوح بن دراج من را به تشیع دعوت کرد. اما نسبت به سکونی که اهل سنت تصریح می‌کنند جهت ضعف، دروغگویی او است این تضعیف را نمی‌توان به جهت تشیع دانست هر چند احتمالش هست و خواهیم گفت اواخر عمرش شیعه شده است.
اما کلام ابن حجر را که جلسه قبل ذکر کردیم بعضی مؤید تشیع سکونی می‌دانند هم کارساز نیست زیرا ابن حجر می‌گوید قرأتُ بخطّ ابن أبی طیّ.
ابن ابی طیّ متوفای 630 ه‍ ق از علماء بزرگ شیعه در منطقه شامات بوده است. آثار فراوانی در زمینه‌های مختلف داشته است از جمله شرح نهج البلاغه و شرح خطبه صدیقه طاهره سلام الله علیها ذخر البشر فی معرفة الائمة الاثنا عشر گفته شده از کتب ایشان است. متاسفانه بعد اینکه جریان ناصبی گری بر شامات و قسمتی از لبنان و حلب غلبه کرد بسیاری از آثار شیعه آنجا از بین رفت از جمله آثار ابن ابی طی یحیی بن حمید بن ظافر، فقط از مصنفات ابن ابی طیّ برخی گزارشگریها از کتاب تاریخ الشیعه ایشان یا تاریخ الامامیه شان باقی مانده است که ابتدا ذهبی عالم بی گذشت تسنن در دو کتاب خودش مقاطعی از گزارشات را نقل کرد، و گاهی نقل می‌کند می‌گوید من از کتاب ابن ابی طیّ نقل می‌کنم که کتاب او چند جلد است و در دست من است.
ذهبی در تاریخ الاسلام و در سیر اعلام النبلاء بعض این گزارشات را دارد که بعضشان نکات جالبی است.
عبارت ذهبی در حوادث سال 603 این است که مینویسد تاریخ الامامیه و هو مسودة فی عدة مجلدات نقلت منه کثیرا
ابن حجر هم گزارشاتی دارد از ابن ابی طی که در چند مورد میگوید وجدتُ بخطته. ممکن است تصور شود ابن حجر از ذهبی گرفته اما چند جا خودش میگوید وجدتُ بخط ابن ابی طیّ.
یکی از کسانی که نسبت به ابن ابی طی کار کرده مستشرق معروف فرانسوی است کلود کائن که از مستشرقین اسلام شناس مهم قرن بیستم است و سال 1990 از دنیا رفت و کتابهای دقیق دارد و البته قابل مناقشه هم هست.
احتمالا مدخل ابن ابی طی در دائرة المعارف اسلامی هم نوشته او باشد.
ابن حجر از ابن ابی طی گزارش می‌دهد اسماعیل بن زیاد السکونی (ابی زیاد نمی‌آورد) یعرف بالشقری (که احتمال زیاد تصحیف شعیری است) احد رواة الشیعه و ثقات الرواة ذکره الطوسی. ابن حجر می‌گوید این مطلب را شیخ طوسی گفته است (مقصود از ذکره هم استناد به مطلب است نه به شخص) شیخ طوسی نگفته من الامامیه است بلکه در عدة الاصول تصریح کرده من العامه است. بله ممکن است ابن ابی طی اینگونه برداشت کرده باشد که شیخ طوسی در فهرست گفته من فهرست مصنفان شیعه را میخواهم بیاورم لذا هر کسی را ذکر کرده در فهرست پس شیعه است. ممکن است ابن ابی طی اینگونه نتیجه گیری کرده باشد اما این هم صحیح نیست چون شیخ طوسی در فهرست غیر شیعه را هم ذکر کرده.
لذا این گزارش ابن حجر از ابن ابی طی را نمیتوانیم مورد تأیید قرر دهیم.
علاوه بر اینکه نسبت به گزارشگریهای ابن حجر و دقت یا عدم دقتش مطلبی داریم که در جای خودش بیان خواهیم کرد.
آن أدله اقامه شده بر عامی بودن اسماعیل بن ابی زیاد سکونی قابل مناقشه نیست.
بله ما احتمال می‌دهیم سکونی شیعه شده باشد اینکه قطعا از عامه بوده شکی در آن نیست اما به دو جهت احتمال می‌رود شیعه شده باشد:
در طول تاریخ شخصیتهای درجه یک از غیر مذهب شیعه بوده‌اند که حقانیت شیعه را فهمیده اند و شیعه شده‌اند.
سابق اشاره کردم کشاجم عالم بزرگ شیعه که مرحوم علامه در الغدیر قصیده غدیریه ایشان را می‌آورد. نوه سندی بن شاهک است.
احمد بن داود بن سعید در زمان امام هادی علیه السلام بوده که نجاشی و طوسی و کشی اشاره میکنند به او نجاشی میگوید: أَبُو يَحْيَى الْجُرْجَانِيُّ اسْمُهُ أَحْمَدُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ سَعِيدٍ الْفَزَارِيُّ، وَ كَانَ مِنْ أَجِلَّةِ أَصْحَابِ الْحَدِيثِ، وَ رَزَقَهُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ، وَ صَنَّفَ فِي الرَّدِّ عَلَى أَصْحَابِ الْحَشْوِ تَصْنِيفَاتٍ كَثِيرَةً، وَ أَلَّفَ مِنْ فُنُونِ الِاحْتِجَاجَاتِ كُتُباً مِلَاحاً.
الفزاری ابویحیی الجرجانی از بزرگان اهل حدیث از اهل سنت بود که شیعه شد کتب بسیاری نگاشته که متاسفانه به ما نرسیده است.
امروز هم که دیگر الی ماشاء الله. دکتر حسن بن فرحان المالکی عالم بزرگ وهابی در وزارت آموزش عالی عربستان. الآن در عربستان زندان است خودش به من می‌گفت هر کتاب دینی در وزارت خانه تهیه می‌شد به من می‌دانند چک کنم که مطابق عقائد وهابیت باشد. زمانی گفتند در گمرک کتابهای شیعه گرفته‌ایم شاید به درد تو بخورد نقد کنی. می‌گفت شروع کردم به خواندن اولین کتاب مأة و خمسون صحابی مختلق از علامه عسکری بود.
جمله معروفی دارد که حدیث الثقلین بلفظ و عترتی حدیث صحیح و قد اخرجه مسلم و قد عده بعض العلماء متواترا و قد عارضه بعض جهلة اهل السنه بسنتی و هو مع انه ضعیف لایعارضه.
دو قرینه بر تشیع سکونی در اواخر عمرش ممکن است اقامه شود:
یکم" بعض روایاتی که مرحوم نوری و علامه مجلسی اشاره کرده اند.
دوم نقل نوفلی از سکونی است که عالم بزرگ شیعه است و گزارش شده بعضی میگویند: “غلا فی آخر عمره” اما این را نجاشی رد میکنند
درس خارج فقه. 17 مهر ماه 1403