وَ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: لَوْ صَلَّيْتُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَالْأَوْتَارِ وَ صُمْتُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَالْحَنَايَا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْكُمْ إِلَّا بِوَرَعٍ. (بحار الأنوار جلد81 صفحه 258)
از پیامبر نقل شده که اگر آنقدر نماز بخوانید تا مثل کمان خم بشوید و آنقدر روزه بگیرید تا مثل چوب باریک لاغر شوید، خداوند قبول نمی کند مگر با ورع. از اینجا به دست می آید که ورع مانند اخلاص شرط قبول است نه شرط صحت. قصد قربت، شرط صحت است. حال سؤال این است که ورع چیست؟
مرحوم امام خمینی در شرح چهل حدیث صفحه 473 جمع بندی خوبی راجع به روایات ورع کرده اند. ایشان روایات ورع را بر اساس مخاطب به پنج دسته تقسیم کرده و آنها را مراتب ورع دانسته اند که هر مرتبه از ورع، یک مرتبه از قبول است و هر چه ورع بالاتر برود، قبولی عمل هم بالاتر می رود چرا که قبول تشکیک پذیر است. مثلا نماز شب، آثاری را دارد که بسته به کیفیت نماز شب، متفاوت است. البته صحت نماز، صفر و یکی است.
ورع عوام: این مرتبه همان تقوی و اجتناب از معاصی است. در بعضی از روایات هم ورع را با تقوی یکی گرفته اند. مفضل بن عمر جعفی به امام فرمود اعمالم کم است و حضرت فرمودند از این حرف استغفار کن چرا که اعمال کم اگر با تقوی باشد، قبول می شود و اعمال زیاد بدون تقوی قبول نمی شود. مفضل سؤال کرد که اعمال زیاد بدون تقوی یعنی چه؟ حضرت فرمودند مانند این که کسی به نیازمندان کمک و با همسایگان مدارا می کند و در خانه اش باز است اما وقتی باب حرام باز می شود، آن را مرتکب می شود. این شخص اعمالش زیاد است اما چون اهل حرام می شود، اعمال زیادش مقبول واقع نمی شود. اما دیگری اعمالش کمتر است و اینقدر کار خیر نکرده اما وقتی باب حرام باز می شود، عمل حرام را انجام نمی دهد لذا همان عمل کم، مقبول واقع می شود.
ورع خواص: این همان مرتبه ای است که حضرت به فضیل عیاض فرمودند که نه تنها از معاصی اجتناب می شود بلکه از مشتبهات هم دوری می شود. در این مرتبه، درصد قبولی عمل بالاتر می رود.
ورع اهل زهد: در این مرتبه شخص نه فقط معاصی را انجام نمی دهد و از مشتبهات هم اجتناب می کند، بلکه حتی مباحات هم ندارد: حتی تکون أعمالی و أورادی کلها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا. او خورد و خوراک و خواب دارد اما به آنها عنوان ثانوی می دهد تا عبادت بشود. می خوابد اما به نیت قوِّ علی خدمتک جوارحی.
ورع اهل سلوک: در این مرتبه نه تنها شخص مباح و مکروه را انجام نمی دهد اما دل هم به آنها نمی بندد. در این مرتبه لذائذ دنیا حکم اسباب بازی دارد و اصلا به آنها دل ندارد. در این مرتبه شخص حجب ظلمانی را رد کرده و دل به آن ظلمت ها نبسته است.
ورع مجذوبین: در این مرحله شخص از حجب نورانی هم عبور کرده است. حجاب های نورانی مانند علم و نماز و مسجد هستند که در این مرحله شخص به آنها دل نبسته است. آیت الله بودن خوب است اما همین ممکن است حجاب بشود. مثلا امام جماعت، اگر به او بگویند نیا، اذیت می شود و این، حجاب نورانی است.
یکی از مثال هایی که امام برای ورع مجذوبین مثال می زند، عدم اشتیاق به مقامات است. یعنی اصلا برایش مهم نیست که شهود اتفاق بیفتد یا نیفتد. مسجد را به او بدهند یا ندهند. مهم آن رضایت الهی است.
ورع أولیاء: در مرتبه قبل، شخص حجب نورانی را می دید اما اهمیت نمی داد. اما در این مرتبه شخص به جز خدا نمی بیند: ما رأیت إلا جمیلا. عوام فکر می کنند آقای بهجت ورد بلد است و آنها را می خواند اما امیرالمؤمنین ورد های بیشتری را بلد است و دنبال آن وردها می گردند. اما این خبرها نیست. همان نمازی که شما دو رکعت می خوانید، آقای بهجت هم می خواند اما تفاوت در کسی است که می خواند. مثلا سوره حمد شفاء است اما مهم آن است که چه کسی بخواند و در چه مرتبه ای ورع باشد تا آن سوره در چه مرتبه ای از قبول قرار بگیرد.
نکته: وقتی می خواهید یک عمل عبادی انجام بدهید، قبل از آن بگویید أستغفرالله من جمیع ذنوبی و إسرافی علی نفسی و أتوب إلیه تا آن کف ورع که اجتناب از معاصی است، به این عمل ضمیمه بشود. اگر حق الله بود توبه می کنم و اگر حق الناس بود عزم می کنم که آن را ادا کنم.